شهادت مظلومانه اولین امام شیعیان حضرت علی(ع)

 بر همه شیعیان جهان تسلیت باد

به خدای کعبه که رستگارشدم

 

دیده بگشا از کرم                                  

رنجور دردستان علی

بحر مروارید غم                                    

گنجور مردستان علی

 

 

شهادت امام علي(ع) و ضربت ابن ملجم عليه اللعنه

مشهور است ميان علماي شيعه آن است كه در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان سنه ي چهلم از هجرت در وقت طلوع صبح حضرت علي از دست شقي ترين امت ابن ملجم مرادي لعين ضربت خورد,و چون ثلثي از شب بيست و يكم ماه آن ماه گذشت روح مقدسش به رياض جنان پرواز كرد و مدت عمرشريفش شصت و سه ساله بوده,ده ساله بوده كه حضرت رسول (ص) به پيغمبري مبعوث گرديد و به آن حضرت ايمان اورد و بعد از بعثت سيزده سال با آن حضرت در مكه ماند و بعد از هجرت به مدينه با آن حضرت ده سال در مدينه بود و پس از آن به مصيبت حضرت رسول(ص) مبتلا شد و بعد از آن حضرت سي سال زندگاني فرمود,دو سال و چهار ماه در خلافت ابوبكر و يازده سال در خلافت عمر و دوازده سال در خلافت عثمان به سر برد و خلافت ظاهريه ي آن حضرت قريب به پنج سال كشيد و در اكثر آن مدت با منافقان مشغول قتال و جدال بود و پيوسته بعد از حضرت رسول (ص )مظلوم بود و اظهارمظلوميت خويش مي فرمود و از كثرت نافرماني و نفاق مردم خويش دلتنگ بود و طلب مرگ از خدا مي نمود و در آن ماه رمضاني كه واقعه ي شهادت آن جناب در آن ماه اتفاق افتاد بر منبر اصحاب خويش را اعلام فرمود كه امسال به حج خواهيد رفت و من در ميان شما نخواهم بود و در آن ماه يك شب در خانه ي امام حسن (ع) و يك شب در خانه ي امام حسين (ع) و يك شب در خانه ي جناب زينب(س) دختر خود كه در خانه ي عبداله بن جعفر بود افطار مي فرمود و زياده از سه لقمه نان تناول نمي فرمود,از سبب آن حالت مي پرسيدند مي فرمود امر خدا نزديك شده است ميخواهم خدا را ملاقات كنم و شكم من از طعام پر نباشد و بعضي نگاشته اند كه يك روز از بالاي منبر به جانب فرزندش امام حسن(ع)نظري افكند و فرمود اي ابا محمد از اين ماه رمضان چند روز گذشته است عرض كرد سيزده روز پس به جانب امام حسين(ع)نظري كرد و فرمود اي ابا عبداله از اين ماه رمضان چند روز باقي مانده است؟ عرض كرد هفده روز پس حضرت دست بر محاسن شريف خود زد و در آن روز لحيه ي آن جناب سفيد بود و فرمود:

وَ اللهِ لَيَخضِبُها بِدَمِها اِذِ انَبَعَثَ اَشقيها

**به خدا قسم كه اشقي امت اين موي سفيد را با خون سر خضاب خواهد كرد **

و اما كيفيت مقتل آن حضرت چنانكه جماعتي از بزرگان نقل كرده اند چنين است كه گروهي از خوارج كه از آن جمله عبدالرحمن بن ملجم بود بعد از واقعه ي نهروان در مكه جمع شدند و هر روز اجتماعي مي كردند و انجمني مي ساختند و بر كشتگان نهروان مي گريستند يك روز در طي سخن همي گفتند علي و معاويه كار اين امت را پريشان ساختند اگر هر دو تن را مي كشتيم اين امت را از زحمت ايشان آسوده ميكرديم مردي از قبيله ي اشجع سر بر داشت و گفت:به خدا قسم كه عمرو بن العاص كم از ايشان نيست بلكه اصل فساد و ريشه ي فتنه اوست. پس سخن بر اين نهادند كه هر سه تن را بايد كشت.ابن ملجم لعين گفت علي را من ميكشم حجاج بن عبدالله كه معروف به برك بود كشتن معاويه را به ذمه ي خويش نهادو دادويه كه معروف به عمروبن بكر تميمي است قتل عمروعاص را بر ذمه نهاد چون عهد به پاي بردند با هم قرار دادند كه بايد هر سه تن در يك شب بلكه در يك ساعت كشته شوند و سخن بر اين نهادند كه شب نوزدهم رمضان هنگام نماز بامداد كه ايشان حاضر مسجد شوند در انجام اين امر اقدام نمايند پس يكديگر را وداع كرده برك طريق شام گرفت و عمرو سفر مصر كرد و ابن ملجم لعين به جانب كوفه روانه شدو هر سه تن شمشير خود را مسموم ساختند و مكنون خاطر را مكتوم داشتند و انتظار روز ميعاد مي بردند تا گاهي كه شب نوزدهم رسيد بامداد آن شب برك بن عبدالله با شمشير زهر آب داده داخل مسجد شد و در ميان جماعت از قفاي معاويه بايستاد آن گاه كه معاويه به ركوع يا به سجود رفت تيغ بكشيد و بر ران او زد معاويه بانگي در داد و در محراب در افتاد مردمان در هم رفتند و برك را بگرفتند و معاويه را به سراي خويش بردند و طبيب حاذق حاضر كردند چون طبيب زخم او را ديد گفت اين ضربت از اثر شمشير زهرآلود است و عرق نكاح را آسيب رسيده است اگر خواهي اين جراهت بهبودي پذيرد و نسل تو منقطع نشود بايد با آهن سرخ كرده موضع جراهت را داغ كردو اگر از فرزند چشم پوشي با مشروبات معالجه توان كرد پس چنين كردند.بعد برك را حاضر ساخت و دستور داد سر از تنش جدا كنندبرك گفت الامان و البشاره معاويه گفت بشارت چيست گفت رفيق من رفته است كه علي را در اين وقت بكشداكنون مرا حبس كن تا خبر رسد اگر علي را كشته اند آنچه خواهي بكن و اگر نه مرا رهاكن كه بروم علي را به قتل برسانم پس خبر شهادت امير مومنان حضرت علي (ع)رسيد و به شكرانه ي اين خبراو را آزاد كردند.

اما عمروبن بكر چون داخل كوفه شد صبر كرد تا شب نوزدهم رمضان پس با شمشير مسموم خود در مسجد جامع در آمد ار قضا در آن شب عمروعاص را قولنجي عارض شد و نتوانست به مسجد رفت پس قاضي مصر را كه خارجت بن ابي حبيبه ميگفتند به مسجد فرستادعمروبن بكر را چنان گمان رفت كه پيشنماز عمروعاص است شمشير را بر خارجه فرود آورد و همي خواست كه فرار كند مردم او را گرفتندعمروعاص دستور داد تا او را بكشند.

اما عبدالرحمن بن ملجم به قصد قتل امير مومنان(ع)به كوفه آمد و در محله ي بني كنده كه قاعدين خوارج در آنجا جاي داشتند فرود شد و لكن از خوارج قصد خويش را مخفي مي داشت كه مبادا منتشر شود. در اين ايام كه به انتظاركشتن حضرت علي(ع)روز بسر ميبرد وقتي به زيارت يكي از اصحاب خويش رفت در آنجا قطام بنت اخضر تيميه را ملاقات كرد و او سخت نيكو روي و مشكين موي بود و پدر و برادر او را كه از جمله ي خوارج بود امير مومنان(ع)در نهروان كشته بود از اين جهت او را با علي(ع)خصومت بي نهايت بود ابن ملجم را چون نظر به قطام افتاديكباره دل از دست بداد. پس لاجرم از در خواستگاري قطام بيرون شد.قطام گفت كه چه مهر من خواهي كرد؟گفت هر چه بخواهي.گفت:صداق من سه هزار درهم و كنيزكي و غلامي و كشتن علي ابن ابيطالب است. ابن ملجم قبول كرد.پس در شب نوزدهم رمضان در كنار مسجد به انتظار علي (ع)نشست و چون علي (ع)داخل محراب شدكار خوذ را علني كرد.هنگامي كه شمشيرسر مبارك آن حضرت را بشكافد ايشان فرمودند:

بِسم الله وَ بِالله وَ عَلي مِلَّةِ رَسولِ اللهِ فُزْت وَ رَبُ الكعبَةِ