انتظار بیش از حد داشتن



مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل

پولداری در شهرشان زندگی می‌کند و تا کنون حتی

یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است ، پس یکی از

افرادشان را نزد او فرستادند...

مسئول خیریه : آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم

و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید

ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکرده‌اید !نمی‌خواهید

در این امر خیر شرکت کنید؟!!

وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید

متوجه شدید که مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله،

هفته پیش درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق

بازنشستگی‌اش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمی‌کرد؟!

مسئول خیریه: (با کمی شرمندگی) نه، نمی‌دانستم.

خیلی تسلیت می‌گویم.

وکیل: آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید فهمیدید

که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و

دیگر نمی‌تواند کار کند و زن و ۵ بچه دارد و سالهاست

که خانه نشین است و نمی‌تواند از پس مخارج زندگیش برآید؟!

مسئول خیریه: (با شرمندگی بیشتر) نه .

نمی‌دانستم. چه گرفتاری بزرگی ...!

وکیل: آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که خواهرم

سالهاست که در یک بیمارستان روانی است و چون

بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینه‌های

درمانش قرار دارد؟!!

مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود گفت: ببخشید.

نمی‌دانستم اینهمه گرفتاری دارید ...!

وکیل: خوب ! حالا وقتی من به اینها یک ریال کمک

نکرده‌ام شما چطور انتظار دارید به خیریه شما کمک کنم؟!!

 

 

سخن روز : هر چه از دست ميرود بگذار برود،

چيزي كه با التماس آلوده باشد را نمي خواهم

حتي زندگي را. ارنستو چگوارا