عبادت به معنای گریه وزاری نیست!!!
شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود.
در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را،
بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را،
نظاره می کند ! استاد پرسید : برای چه این همه
ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟ شاگرد گفت :
برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم،
و برخورداری از لطف خداوند! استاد گفت :
سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟ شاگرد گفت :
با کمال میل؛ استاد. استاد گفت : اگر مرغی را،
پروش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟
شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛
برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .
استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند،
آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟ شاگردگفت:
خوب راستش نه...!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ،
برای خود، تصور کنم! استاد گفت: حال اگر این مرغ ،
برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت،
تا از آن بهره مند گردی؟! شاگرد گفت :
نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ،
خواهند بود! استاد گفت : پس تو نیز؛ برای خداوند،
چنین باش! همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ،
گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی.
تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند،
مفید و با ارزش شوی تا مقام و لیاقتِ توجه،
لطف و رحمتِ او را، بدست آوری .
خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد!
او،از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را
می خواهد ومی پذیرد ، نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را.....!!!
سخن روز : اگر یک سال ثمر از کاری را خواستی
گندم بکار، اگر دو سال خواستی درخت بکار ،
اما اگر صد سال ثمر خواستی به مردم یاد بده .
كـنـفـوسیـوس