ساز عشق
تارم از پود تو میترسد و میلرزد از آن بود،که پوچ تو چنان برد و چنین هیچم کرد
سازم ازسوزتومیسوزدومی میردازآن هست،که کوچ توزجان بردوچنین نیستم کرد
پیچم هر لحظه ز دردت بر خویش ، بهتم از سستی عهد تو چنین گیجم کرد
سیرم از یاد تو و شوکت عشقت هر دم ،شرم بارون بلای تو چنین خیسم کرد
میرم از داد دل وحسرت بیداد ز دردم، شکل دلتنگ تو بارید و چنین پیرم کرد
+ نوشته شده در شنبه هشتم خرداد ۱۳۸۹ ساعت 18:49 توسط محسن
|