تقصير من و گناه تو

تقصير از پروانه نيست ، اگر در راه عاشقي جان مي سپارد

گناه از شمع است كه بي رحمانه بالهايش را به آتش مي كشد .

تقصير از گلبرگهاي لطيف شقايق نيست ، اگر در غم جدايي از موطن پرپر مي شوند

گناه از دستان بي انصافي است كه جدايي را براي او به ارمغان مي آورند .

تقصير از پرستو ها نيست اگر بي آشيان و بي قرار رفتنند

گناه از سرماي بي رحمي است كه كوچ را به آنها تحميل مي كند .

تقصير ازماه نيست اگر هر شب شاهد صبورتنهايي هاست

گناه از چشماني است كه با سردي نگاهشان غم را به دلها حواله مي كنند .

تقصير از معشوقه ها نيست اگر بي وفايي پيشه كرده اند

گناه از عاشقان است كه با صداقت بيگانه مانده اند .

تقصير از سوگند من نيست اگر به عشق وفادار مانده است

گناه از توست كه براي بي مهري هايت به دنبال بهانه اي .

تقصير از آبي پرچين و شكن محبت من نيست ، اگر بي خبر رفته ام

گناه از دل خاكستري پر نيرنگ توست كه تا ابد سنگي خواهد ماند ./